مادر٬من کدام گل را پرپرکردم که از شیر گرفتی ام؟ کی چشم من از اشک تهی بود که از گهواره جدایم کردی؟
کی دروغ گفتم که گفتی بزرگ شده ای؟
بال کدام پرنده را شکستم که دیگر بغلم نگرفتی و کدام دانه ی گندم را
خوردم که از بهشت آغوشت بیرونم کردی؟
به امید کدام آسیه در نیل آرزوها تنهایم گذاشتی؟
...طبق کدام سنت٬ناف مرا برای غم بریدی؟
چرا دستم را رها کردی تا در بیابان هیچ و پوچ سرگردان شوم؟
من کی خواب ستاره ها و ماه و خورشید را دیدم که نامردمان به چاه
تنهایی ام انداختند؟
مادر!
من از جنس این مردم نیستم.سردم شده
می خواهم برگردم.. به گهواره ام
Well Come to a Different view of life